
مثل آینده خرابههای آسمان توییتر یک غرور بر آسمان مینویسد، بسیاری انتخاب کردهاند – یا برایشان انتخاب کردهاند – به جای آن به افق بنگرند، به امید اینکه نور امیدی را ببینند که در میان طوفان بمب میدرخشد: توییتر بعدی! اما آنها گمراه می شوند. توییتر بعدی وجود ندارد، و واقعاً، واقعاً، مشکلی نیست.
با این حال، اولاً، بنابراین به نظر نمیرسد افرادی را که برای امرار معاش به توییتر متکی هستند (کارگران آزاد، کمدینها، کارگران جنسی و غیره) نادیده انگاشته باشم. ارزش پلت فرم ناپدید می شود. از دست دادن آنها واقعی است، مانند هر گروه دیگری که در نهایت توییتر را ابزاری مناسب برای استفاده خود می یابد. امیدوارم این افراد چیزی پیدا کنند که برایشان مفید باشد.
اما به دلیل بیاحتیاطی یک فرد با ارزش خالص، ممکن است توئیتر را برای 5 تا 10 سال دیگر ببینیم که به دنبال تنبلی فیسبوک به نامرتبط شدن آن – گاهی اوقات با تزریق خون جوان از طریق به دست آوردن یک کاربر دستگیر میشود. رقیب نوآور با این حال، اکنون توییتر نیروی حیاتی باقی مانده خود را صرف کرده است، این آینده از دست رفته است.
همانطور که متا روی اسب اشتباهی شرط میبندد که به ضرر محصولات اصلیاش ادامه مییابد، TikTok در حال افزایش است اما درخشش خود را از دست میدهد، و اسنپ و دیگران نیز چرخهای خود را میچرخانند تا یک ربع دیگر یک قدم جلوتر از گرگهای سهام خصوصی بمانند. به نظر می رسد زمان خوبی برای ارزیابی محصول فعلی مدعیان حق امتیاز رسانه های اجتماعی باشد.
به نظر می رسدبله – اما اینطور نیست.
توهم انتخاب
اول از همه، اگرچه قضاوت دقیق درباره این پلتفرمها بر اساس شایستگیهایی که امروزه دارند زود است، اما دیدن اینکه به اصطلاح جایگزینها عموماً مزخرف هستند، چندان سخت نیست. برخی به این دلیل شکست می خورند که مانند توییتر نیستند، برخی به دلیل اینکه بیش از حد توییتر هستند، برخی به دلیل عدم جهت گیری، برخی به دلیل جهت گیری مشکوک. اما همه آنها کوتاه می آیند، که قابل انتظار است زیرا آنها کم و بیش لحظه اولین حضور خود را انتخاب نکردند. چنین پلتفرم هایی به زمان محدود می شوند و چه کسی می تواند آنچه را که اکنون اتفاق می افتد پیش بینی کند؟ ارتباط آنها تحمیل شده است. من می ترسم که اگر در لحظه بحران کمبود آنها مشخص شود، قبل از اینکه بتوانند کشش واقعی پیدا کنند، طرد شوند.
اما مهمتر از آن: نیروهای در حال بازی و همانطور که کارلین اشاره کرد، توهم انتخاب ارائه شده را در نظر بگیرید. توییتر رو به نابودی است، بنابراین در اینجا تعدادی گزینه از پیش بسته بندی شده برای انتخاب وجود دارد: چه می شود اگر توییتر، اما کسی از آن پول در می آورد! یا یه چیز عجیب دیگه بخش مهم محصول نیست، بلکه این است که شما را به ادامه ساخت محصول با کمترین اختلال در وضعیت موجود ادامه دهید.
این کمی شبیه کسی است که گیج شده از خرابه های خانه قبلی خود سرگردان است و بلافاصله شرایط غارتگرانه و الزام آور برای خانه جدید به او پیشنهاد می شود. این یک فرصت بازار است. آیا تعجبی ندارد که منافع مالی بر سر اقتصاد توجه پراکنده مانند ماهی فروشان با هم درگیر شوند؟ (با احترام به ماهی فروشان. این عمل در اسکله رایج است.)
توییتر به مدت یک دهه در دنیای رسانههای اجتماعی نفوذ کرده است، و نه تحت سلطه، و انتخابهای انجامشده در این پلتفرم به تعریف و تثبیت طرز فکر ما در مورد اشتراکگذاری اطلاعات کمک کرده است. اما همه چیز می گذرد و لحظه توییتر آمده و رفته است. خوب، می گویم (اگرچه می توانستم، چون این 14 سال است که متنفر بودم. اما به دلایل بالاتر از schadenfreude خوشحالم).
ما در نقطهای هستیم که ماهیت پلتفرمهای رسانههای اجتماعی، عملکردهای اصلی آنها، نحوه عملکرد آنها در پشت صحنه، نحوه اداره، تامین مالی، تعدیل آنها – همه این چیزها در هوا وجود دارد. این فرصتی است برای کنار گذاشتن قراردادها و مفروضاتی که سالها به ما گفته شده که بنیادی هستند.
در خلاء
اما برای اینکه این اتفاق بیفتد، انتخاب توهمی برای عجله به توییتر بعدی باید رد شود. توییتر چیزی فراتر از یک محصول بود: لحظهای در زمان بود، نمایشی اصلاحنشده از قدرت دیجیتالی که، مانند هر عنصر خامی از این دست، هر چند وقت یک بار که ایجاد میکرد، از بین میرفت. لازم و جالب بود، اما این لذت های آشفته پایان های نامرتبی دارد. بازسازی آن در حال حاضر، تنها با درس های سطحی آموخته شده، مانند بازسازی یک قلعه سقوط کرده روی همان شن های متحرک است. غرق شدنش را تماشا کن!
پس طعمه را نگیرید. همانطور که نویسنده رابین اسلون اشاره کرد، این فرصتی است برخلاف فرصتهایی که در این سالها دیدهایم: فرصتی برای مردم برای انجام کاری جدیدبرای مقابله با تعریف مورد بعدی دوره ای از نحوه ارتباط افراد به جای گسترش ساده در مورد قبلی و آشنا.
من آرزوی شکست یا نابودی این پلتفرمهای مجاور توییتر را ندارم که به دنبال موقعیت هستند. اما من همچنین نمیخواهم تخمهایی که در لانه نفرین شده توییتر بیرون میآیند، تخمهایی باشند که مرزهای تعاملات آنلاین ما را بپوشانند. مانند یک رابطه ترمیمی، مخدوش شده و تحت تأثیر رابطه قبلی قرار می گیرد.
چرا همه ما چیز متفاوتی را امتحان نمی کنیم؟ و منظور من یک برنامه جدید نیست. تو چی میگفتی بدون برنامه که نزدیک بود.
حالا، این یک طعمه و سوئیچ نیست که من بر طبل “بیایید همه IRL قلاب کنیم” را بزنم. در زمانی که ایدهها و روشهای جدید به طور بالقوه ارزش زیادی دارند، نمیتوانید خودتان فکر کنید و به طور معناداری ایجاد کنید و بپرسید که آیا این کار را در محدوده حالت ایدهآل قبلی انجام میدهید یا خیر. این در مورد دست زدن به چمن یا گفتگوهای شخصی نیست (اگرچه هر دو عالی هستند)، بلکه فقط فاصله گذاری بین خود و قفسه ای است که ظاهراً در دهه گذشته در آن آزاد بوده اید.
امیدوارم مردم حداقل چند هفته وقت بگذارند تا از این ایده های وصله شده قدیمی جدا شوند و فقط کارهای دیگری انجام دهند. مقالهها را بخوانید، در انجمنها ثبتنام کنید، یک مستند تماشا کنید، به اسکی بروید، با دوستانتان بازی کنید – همه این کارها را انجام دهید، اما درگیر سبک تعریف شده توسط توییتر برای دریافت و پخش اطلاعات نباشید. اگر نمیخواهید چیزهای قبلی را پشت سر نگذارید، چگونه میتوانید آنچه را که بعداً میآید انتخاب کنید؟
دیدگاهی که از این طریق توسعه می دهید تنها می تواند تفکر شما را در مورد سؤالاتی که رسانه های اجتماعی ادعا می کنند قبلاً پاسخ آنها را می دانند، روشن و بهبود بخشد. می توانید ببینید که آنها هرگز آنها را برای شروع نداشتند، و این سؤالات باقی می ماند – شاید جالب تر از هر پاسخی باشد.