
ما تشویق می شویم که فکر کنیم در جلسات میدانی به عنوان یک آزمایش با آتش: اگر یک کارآفرین بتواند در مورد تله های مرگ مذاکره کند و هیولاهای مشکوکی را که سرمایه گذاران فناوری را آزار می دهند از بین ببرد، در پایان ماموریت خود با یک یادداشت SAFE طلایی پاداش خواهد گرفت.
مخصوصاً برای تازهکارها، پیتینگ به یک درام وجودی تبدیل شده است که میتواند منجر به تصمیمهای بدی شود، مانند اسلایدهای بیش از حد طولانی، عدم آمادهسازی سرمایهگذاران قبل از جلسه، و بیشازحد برآورد کردن اندازه کل بازار آدرسپذیر (TAM) که به آن امیدوارند. رقابت کنند.
آیدان سنکوت، موسس و شریک مدیریت Felicis Ventures، در TechCrunch Disrupt، گفت: “با TAM، تقریباً مطمئن هستید که اشتباه می کنید.” “این یا خیلی بزرگ یا خیلی کوچک خواهد بود.”
کارا نورتمن، شریک مدیریت Upfront Ventures، گفت که اعداد TAM ارائه شده در ارائه، احتمال سرمایه گذاری او را کنترل نمی کند. “من می خواهم بگویم [it is] مهمتر این است که بتوانید بیان کنید که یک چیز چقدر میتواند بزرگ شود و نشان دهید که اگر زود است، یک فرآیند فکری در مورد TAM دارید.
به گفته دینا شاکر، شریک Lux Capital، TAM، به همراه معیارهای مربوط به بازار قابل سرویس (SAM) و بازار قابل سرویس (SOM) آن، قرار نیست به طور دقیق تنظیم شوند. آنها ابزارهای برنامه ریزی ساده ای هستند که به بنیانگذاران کمک می کنند پتانسیل مثبت شرکت خود را به سرمایه گذاران نشان دهند، در حالی که SOM و SAM به آنها کمک می کنند تا ریسک را جبران کنند.
او گفت: “اگر ما جلسه را برگزار کنیم، همه ما به طور منطقی فکر می کنیم چیزی در آنجا وجود دارد که به اندازه کافی جالب است که به طور بالقوه برای بانکداری خطرپذیر مناسب باشد.” نحوه محاسبه و طرز فکر بنیانگذار در مورد آن لزوماً درباره کسب و کار یا آینده آن به ما نمی گوید، بلکه نحوه تفکر بنیانگذار در مورد راه اندازی یک شرکت را نشان می دهد. و این در مراحل اولیه بسیار مهمتر است.”
هر سه شرکت کننده گفتند که اعداد TAM، SAM و SOM دریچه ای به ذهنیت بنیانگذار ارائه می دهند، اما آنها عوامل تعیین کننده نیستند زیرا آنها قبلاً درک مشترکی از بخش هایی دارند که بنیانگذاران امیدوارند در آنها رقابت کنند.